سلام.........

سلام به تو که چشمهای خسته ام را با هزاران قطره اشک که روی مژه هایم بی قراری میکنند به یاد تو روی هم می گذارم....

سلام به تو که تاریخ آمدنت را به یاد دارم اما تاریخ رفتنت را هزاران بار خط زدم تا فراموش کنم که از تو دورم.....

سلام به تو که هر وقت تو را می بینم چیزی ته دلم می لرزد مثل اولین اتفاق مثل لحظه پرواز...

سلام به تو که اونقدر با منی که هر وقت دست روی قلبم می گذارم حضور تو را می فهمم...

سلام به تو که بدون تو تمام لحظه های خوب برایم عمر حباب دارد.....

 


 

کاش بودی تا دلم تنها نبود      تا اسیر غصه ی فردا نبود 

کاش بودی تا برای قلب من       زندگی اینگونه بی معنا نبود 

کاش بودی تا فقط باور کنی        بی تو هر گز زندگی زیبا نبود

 

نوشته شده در 24 تير 1389برچسب:,ساعت 15:27 توسط Fah| |

قبل از ازدواج :

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.

دختر: می‌خوای از پیشت برم؟

پسر: حتی فکرشم نکن!

دختر: دوسم داری؟

پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!

دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟

پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟

دختر: منو می‌بوسی؟

پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.

دختر: منو می‌زنی؟

پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!

دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!

پسر: بله.

دختر: عزیزم!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بعد از ازدواج :

متن قبلی رو از پایین به بالا بخون....

 

نوشته شده در 25 تير 1389برچسب:,ساعت 14:32 توسط Fah| |


 

در شبی از شبهای دلتنگی از تو می نویسم ...

 

شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني تو را با لهجه ي گل هاي نيلوفر صدا كردم.

 

تمام شب براي باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم.

 

پس ازِ يك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گل هايي كه  در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم

 

پو تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني ست رويايي

 

و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي وحسرت رها كردم

 

همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را به روي

 

اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم

 

نمي دانم چرا رفتي؟

 

نمي دانم چرا ، شايد خطا كردم

 

و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي

 

نمي دانم كجا ، تا كي ، براي چه ،

 

ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد

 

نمي دانم چرا ؟ شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي

 

باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم...!!.

 

 

 

 

 

نوشته شده در 25 تير 1389برچسب:,ساعت 1:24 توسط Fah| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com