Chilly drops,icy colds
the loneliness of the skies unfolds
the tears that fell freezes time
and love one's lips mouthed goodbye

walking out in your love one's life
is as hard as like having a strife
is walking away with a lost soul..
and you don't know if he'll ever know..

Hearts do bleed, and tears do fall
and suddenly your lips whispered an empty call
the guest for joy is strikingly hard
with obstacles and adversities at hand

To give up is to die incomplete
to carry on is not to retreat
to live one's life is to give it all
for happiness, pain and sorrow

For everything that matters
and everything that don't
for words unsaid and thoughts unheard
for everything important and everyone who is
for the one you love and the ones you lost
to live one's life is to remain standing after all…

نوشته شده در پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:,ساعت 13:2 توسط Fah| |

در جلسه امتحان عشق
من مانده ‌ام و یک برگۀ سفید
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود
در این سکوت بغض ‌آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند
و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کش
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم
وقت تمام است...
برگه‌ها بالا...

 

نوشته شده در چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,ساعت 21:57 توسط Fah| |

این روزا قلبهای همه یخ بسته و دیگه راست نمیگه

غذای قلب عشقه و این روزا وصف عشق حاله ای از لفظ دوست دارمه اما از یه دل مرده

پس این روزا دیگه به حرف دل هم نمیشه اعتماد کرد چون دل ها دیگه مردن...

نوشته شده در چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,ساعت 13:9 توسط Fah| |

دیگر انتظار بس است
او که رفته بر نمیگردد
این را آیینه به من گفت وقتی
در آن چند خط خوانا دور چشمم
و چند تار موی سپید بر سرم دیدم...
آخر این چشم انتظاری تکراری با من عجین شده است
"گفته بود برمی گردد"
شاید آیینه دروغ گفته باشد...
شاید.....

نوشته شده در چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:,ساعت 11:43 توسط Fah| |

نگران نباش
حال دلم خوب است !!!
نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت  خواستن تو
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد...

نوشته شده در دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:,ساعت 23:39 توسط Fah| |

پرسیدی:"عاشقمی؟"
گفتم:"دوستت دارم"
بغض کردی و آرام گفتی: اما من "عاشقت هستم..."
روزهای با هم بودنمان با "دوست داشتن"من،
و "عشق" تو گذشت...
همیشه پا پیش گذاشتم،
گذشت کردم،
نگرانت شدم،
تا پای جان آمدم برایت...
اما تو، با تمام عشقت!
روزی که باید محبت میکردی، نکردی
جایی که باید گذشت میکردی، نکردی
وقتی که باید پا پیش میگذاشتی، نگذاشتی.
دیدی که به کلام نبود و در عمل،
دوست داشتن من،بر عشق تو چربید؟!!

نوشته شده در یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:,ساعت 22:32 توسط Fah| |

به همان قدر که چشم تو پر از زیباییست

بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهاییست
این غزلهای زلالی که زمن میشنوی
چشمه جاری اندوه دلی دریاییست
چند وقت است که بازیچه مردم شده ام

گرچه بازیچه شدن نیز خودش دنیاییست
دل به دریا زده تا بازهم آغاز کنم

ماجرایی که سرانجامش یک رسواییست
امشب ای آینه تکلیف مرا روشن کن
حق به دست دل من،عقل و یا زیباییست
دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین
به خداوند که معشوقه من بالاییست
این غزل نیز دل تنگ مرا باز نکرد
روح من تشنه یک زمزمه نیماییست...

نوشته شده در پنج شنبه 21 مهر 1390برچسب:,ساعت 22:46 توسط Fah| |

صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 46 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com