کاش رویاهایمان روزی حقیقت می شدند

تنگنای سینه ها دشت محبت می شدند

سادگی، مهر و وفا قانون انسان بودن است

کاش قانون هایمان یکدم رعایت می شدند

اشکهای همدلی از روی مکر است و فریب

کاش روزی چشم هامان با صداقت می شدند 

گاهی از غم می شود ویران دلم 

کاش می شد غصه ها مردانه قسمت می شدند... 

 

 

 

نوشته شده در 10 مرداد 1389برچسب:,ساعت 9:59 توسط Fah| |

سخنان زیبای گابریل گارسیا مارکز:

۱ ـ دوست دارم تورا نه به خاطرشخصیتت بلکه به خاطر شخصیتی که در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.

۲ ـ هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث ریختن اشک های تو نمی شود.

۳ ـ اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست نداشت به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

۴ ـ دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.

۵ ـ بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار کسی باشی وبدانی که هرگز به او نخواهی رسید.

۶ ـ هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحت هستی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو باشد.

۷ ـ تو ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشی ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.

۸ ـ هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران.

۹ ـ شاید خدا خواسته که بسیاری افراد نامناسب را بشناسی وسپس شخص مناسب را،به این صورت وقتی او را یافتی بهتر

می توانی شکرگزار باشی.

۱۰ ـ به چیزی که گذشت غم مخور به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.

۱۱ـ همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش به کسی که تو را آزرده دوبار اعتماد نکنی.

۱۲ـ خود را به فردی بهتر تبدیل کن و مطمئن باش که خود را می شناسی قبل از اینکه شخص دیگری را بشناسی و انتظارداشته باشی او تو رابشناسد.

۱۳ـ زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار بهترین چیزها زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.

 

نظر یادتون نره

 

نوشته شده در 9 مرداد 1389برچسب:,ساعت 10:35 توسط Fah| |

 

زیر باران مي روم
و هم نوا با گريه ي آسمان مي گريم
تا كسي اشك هاي مرا نبيند
به زير باران مي روم
و فرياد مي زنم تا صداي فريادم با فرياد آسمان يكي شود
به زير باران مي روم
تا ناله هاي دلم با ناله هاي باد يكي شود
و كسي شاهد شكستن روح خسته ام نباشد
به زير باران مي روم
وتكيه به همان درخت بيد مجنون كنار جاده
كه يادگاري هايمان را روي آن مي نوشتيم
به انتظارت خواهم ماند
تا به زير هر يك از قدمهايت گل سرخي بگذارم
ميدانم خواهي آمد.
و دستان سردم را در دستان گرمت خواهي گرفت
تا با هم به سرزمين آرزوها برويم
باران كه مي آيد
گوش به زنگ صداي تو
تكه تكه ترانه هاي كهنه را كنار هم مي چينم
و هميشه به همين حقيقت تلخ ميرسم........

 

 

نوشته شده در 9 مرداد 1389برچسب:,ساعت 10:3 توسط Fah| |

من همونم که همیشه غمو غصم بیشماره

اونی که تنهاترینه حتی سایه ام نداره

این منم که خوبیاشو کسی هرگز نشناخته

اونکه در راه رفاقت همهً هستیشو باخته

هر رفیق راهی با من دو سه روزی همسفر بود

انتهای هر رفاقت واسه من چه زودگذر بود

هرکی با زمزمهً عشق،دو سه روزی عاشقم شد

عشق اون باعث زجره همه ی دقایقم شد

اونکه عاشق بود و عمری از جدا شدن میترسید

همهً هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید

چه اثر از این صداقت؟...چه ثمر از این نجابت؟؟؟

وقتی قد سر سوزن به وفا نکردیم عادت.......

 

 

نوشته شده در 5 مرداد 1389برچسب:,ساعت 1:49 توسط Fah| |

 

احساس تلخ دوریت

در ابتدای هر شبم تعبییر میشود

و مثل بازی بادبادکی در باد

تمام زندگیم

بازیچه ی تقدیر میشود

گاهی، دلتنگ از نبودنت،

تمام ثانیه ها دلگیر میشود

شاید

فردا برای با تو بودن ... دیر شود!

 

نوشته شده در 5 مرداد 1389برچسب:,ساعت 1:39 توسط Fah| |

 

دوباره باز آغاز بی پایان گریه های من شروع می شود

 

و دوباره باید رویای شكفتن با تو را از یاد ببرم

 

دوباره باید آرام و بی صدا در ظلمت شب

 

از غم هجرانت گریه كنم تا تمام ستارگان و كهكشانها

 

صداقت كلامم را با گریه هایم باور كنند

 

براستی كه چه كسی آواز جدایی را سر داد

 

و من را از تو جدا كرد

 

لعنت بر تو ای روزگار بی وفا كه ناقوس جدایی را نواختی

 

حالا چگونه این دل من با این فریاد دلخراش جدایی كنار برود

 

احساس میكنم كه از جدایی نفرت دارم

 

ولی عزیزم تورا هرگز فراموش نمیكنم

 

اگرچه جدایی بین ما می افتد

 

 

نوشته شده در 2 مرداد 1389برچسب:,ساعت 3:50 توسط Fah| |

قبل از ازدواج :

پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.

دختر: می‌خوای از پیشت برم؟

پسر: حتی فکرشم نکن!

دختر: دوسم داری؟

پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!

دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟

پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟

دختر: منو می‌بوسی؟

پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.

دختر: منو می‌زنی؟

پسر: دیوونه شدی؟ من همچین آدمی‌ام؟!

دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!

پسر: بله.

دختر: عزیزم!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

بعد از ازدواج :

متن قبلی رو از پایین به بالا بخون....

 

نوشته شده در 25 تير 1389برچسب:,ساعت 14:32 توسط Fah| |

صفحه قبل 1 ... 40 41 42 43 44 ... 46 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com