هرجوریکه شده باید دورت کنم از لحظه هام

با پاکن سنگدلی پاک میشی تو از خاطره هام

غلط گیره منطقم میگیره اشتباهه منو

اشتباهم تو بودی پر کردی ذهن پاک منو

همیشه با تو بودن آرزوی من بوده

گزفتن دستاتو شعر سرودن بوده

حالا که رفتی چرا بای بازم  بخونم؟؟

شاید بازم دلم میخواد که با تو بمونم

ولی نمیشه نادیده گرفت خیلی کاراتو

دروغ گفتن و همه بازیاتو

بدون درده عشقه که منو کرده خسته

ولی حرفه حقه که منو کرده برده

دیگه محاله که به تو بدم من فرجه

فقط ظاهر قشنگته که دل دزده

نبودت مهم نیست،دستام سرده

عشقه تو دیگه نمیتونه برگرده...

 

نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:,ساعت 23:30 توسط Fah| |

نوشته شده در سه شنبه 14 تير 1390برچسب:,ساعت 14:20 توسط Fah| |

امروز فقط روز توست میخوام دنیا بدونه

برای اسم زیبات میخونم عاشقونه

تو آمدی به دنیا به قلب من نشستی

خوش آمدی عزیزم که عشق من تو هستی
منم تا دنیا دنیاست قدر تو رو میدونم

امروز تولد توست از ته دل میخونم

تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک


نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 12:4 توسط Fah| |

مهربانــــــــــم تولـــــــــد تــــــــــــو
تولد گل و نور و شبنم و پاکی است
تولـــــــــد تــــــــــــو
تولد شب و شقایق و شبنم است
تولدت مبارک
تولــــدت مبــــارک تولـــــدت مـــبارک
بیا شمعا رو فوت کن که صــــــد سال زنده باشی
تولد تولد تولدت مبارک ،مبارک مبارک تولدت مبارک
بیـــــا شمـــعا رو فوت کـــن که صـــد سال زنــــده باشی
تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک
تولدت مبارک تولدت مبـارک تولدت مبارک تولدت مبارک

تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک
تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک
بیا شمعا رو فوت کن که صــــد سال زنده باشی
تولــــد ت مبــارک تولـــدت مبــــــارک
تــولد تولــد تولـــد تولدت مبارک
الـــهی صد ساله
شی نه صد وبیست
ساله شی نه
۱٢٠سال
کمه

همیشه زنــــــــــــــــــــــــــــــده باشی

نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 11:56 توسط Fah| |

You said you didn't want to see me get hurt,
so does that mean you closed your eyes when I cried?

 

نوشته شده در جمعه 10 تير 1390برچسب:,ساعت 22:4 توسط Fah| |

آخر ای دوست نخواهی پرسید

که دل از دوری رویت چه کشید؟

سوخت در آتش و خاکستر شد

وعده های تو به دادش نرسید

داغ ماتم شد و بر سینه نشست

اشک حسرت و شد و بر خاک چکید

آن همه عهد فراموشت شد

چشم من روشن ، روی تو سپید

جان به لب آمده در ظلمت غم

کی به دادم رسی ای صبح امید؟

آخر این عشق مرا خواهد کشت

عاقبت داغ مرا خواهی دید ...

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 1:25 توسط Fah| |


هميشه ترسم از اين بود كه خاموش مثل دريا شم

كه يك روز بی تو و چشمات يه تصوير رنگ رويا شم

خودت خواستی كه اينجوری بمونيم بی هم و تنها

قراره ما مگه اين بود قيامت وعده ی فردا

خودت خواستی و مي دونی نزارش پای خوبيهام

نگو ای كاش بد بودی نمي گفتی تو رو مي خوام

قرارمون مگه اين بود نباشه فرصت ديدار

نگاهت می كنم اما جواب تو فقط انكار

بدونه تو و چشمونت هراس مرگه تو چشمام

من از اين لحظه می ترسم كه خالی از تو شد دستام

تو رو تا لحظه ی ديدار به دست گريه می سپارم

از امروزی كه تو رفتی تا فردای تو بيدارم

خودت خواستی كه اينجوری بمونيم بی هم و تنها

قراره ما مگه اين بود قيامت وعده ی فردا...

نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1390برچسب:,ساعت 23:34 توسط Fah| |

صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 ... 46 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com